اخراجیهای چپدست
همانقدر که آثاری مثل «لیلی با من است»، «مارمولک»، «مهر مادری» نشانگر استعداد و نبوغ کارگردانی به نام «کمال تبریزی» است، فیلمهای «از رئیسجمهور پاداش نگیرید»، «طعم شیرین خیال» و «امکان مینا» نشانگر استیصال کارگردانی است که حتی توان نزدیک شدن به دوران اوج خود را ندارد.
داستان فیلم امکان مینا درباره زنی به نام مینا با بازی مینا ساداتی است که جذب گروهک منافقین شده است و قرار است ظن همسرش با بازی «میلاد کیمرام» کلید ورود مخاطب به داستان جاسوسی این فیلم باشد. مینا که به دلیلی مضحک برای گروهک منافقین کار میکند، ماموریت دارد که مقدماتی را برای ورود یکی از اعضای ارشد منافقین فراهم کند، فعالیتهای او برای سازمان باعث سوء ظن همسرش مهران میشود. تعقیب و گریزهای مهران و تلاشهای او برای کشف راز مینا، پای وزارت اطلاعات را به پرونده باز میکند.
اگر تا کنون دهه فجر مملو از سریالهای ضعیفی بود که سعی میکردند با بیانی الکن، اتفاقات انقلاب و سالهای اول انقلاب را به تصویر بکشند، اکنون این امکان بوجود آمده است تا همان آثار تلویزیونی و بیکیفیت با یک مشت ایدههای قدیمی و شعارهای مضحک، راهی پرده سینما شوند. نکتهی جالب آنجاست که بهترین عاشقانههای تاریخ سینما، داستانی سیاسی و عاشقانه داشتند. از کازابلانکا که در کنار داستان عاشقانه بینظیر خود، مملو از ایدههای ایدئولوژیکی و اشارات تاریخی است تا فیلم «بدنام» شاهکار جاویدان هیچکاک که ه موازات یک داستان جاسوسی، یکی از ظریفترین و هنرمندانهترین عاشقانههای سینما را خلق میکند.
ولی آخرین دستپخت «کمال تبریزی» نه ملودرام عاشقانهای دارد تا بتوان طعم گس اشارات و ادعاهای سیاسی کارگردان را تحمل کرد و نه توانایی روایت یک داستان تاریخی را دارد که عاشقانه لوس کیمرام و ساداتی را تحمل کرد. فیلم «امکان مینا» که با بودجه دولتی برای مستندسازی اتفاقات دهه شصت ساخته شده است، نه توانایی ترسیم شخصیتهایش را دارد تا دلایل جذب مینا به سازمان را ریشهیابی کند و نه توانایی روایت داستان عاشقانه مهران را دارد. به همین دلیل سویهی عاشقانهی فیلم «امکان مینا» چیزی شبیه فیلم مبتدل «چپدست» میشود و داستان سیاسیاش چیزی شبیه «اخراجیها».