تعلیق مقوایی
ابوالفضل بنائیان
کولیها مثلی قدیمی دارند که میگوید: «کسی که زودتر اعتراف کند، بازنده است». هیچکاک در مصاحبه مشهور خود با فرانسوا تروفو اشاره میکند که تعلیق زمانی رخ میدهد که مخاطب نسبت به پرسوناژها از اطلاعات بیشتری داشته باشد. به عنوان مثال در فیلم «پنجره عقبی»، لیزا برای یافتن مدارک به خانه قاتل میرود و هیچکاک به بیننده، قاتل را نشان میدهد که بعداز لیزا به خانه باز میگردد، در حالیکه لیزا متوجه آمدن قاتل نشده است. تعلیق به یادماندنی این سکانس، از همین الگوی ساده پیروی میکند. شاید اگر مخاطب نیز مانند لیزا از حضور قاتل بیخبر بود، حاصل آن یک لحظهی غافلگیرکننده میشد، اما در حالت اول با زمان طولانیای از احساس تعلیق مواجهیم که اتفاقا از آن لذت میبریم. ولی در فرم هیچکاکی، مخاطب از اینکه شخصیت اصلی از خطری که کنار گوشاش قرار دارد بیخبر است احساس بیقراری میکند. داستان فیلم «نزدیکتر» درباره خانوادهای است که بعد از مدتها به صورت غیرمنتظرهای دور هم جمع شدهاند. ورود پسر کوچک خانواده به نام علی با بازی «صابر ابر» به همراه نامزدش میهمانی خانواده را به هم میریزد. گویی هیچکس از ورود برادر کوچکتر خشنود نیست. با ورود برادر کوچکتر، زخمهای کهنه سر باز میکند. یکی قهر میکند، دیگری با کنایه صحبت میکند و دیگری به برادر کوچکتر پرخاش میکند.
در فیلم نزدیکتر، نه تنها مخاطب در موقعیتی قرار نمیگیرد که از شخصیتها اطلاعات بیشتری داشته باشد؛ بلکه یک خانواده در جریان یک راز یا اتفاقی بزرگ هستند و نمیخواهند این راز را برای مخاطب افشا کنند. یعنی کارگردان دقیقا رویکردی در تضاد کامل با فرم تعلیق هیچکاکی انتخاب میکند. موقعیت مخاطب در فیلم نزدیکتر، بیشباهت به وضعیت مهتاب، نامزد علی نیست که تا کنون فکر میکرده است که نامزدش هیچ خانوادهای ندارد و اکنون با سیل نفرت و امواج منفی از طرف خانواده همسرش روبرو شده است. در نظر بگیرید که همچون مهتاب، نامزد پسر کوچک خانواده به میهمانی رفتهاید و افراد خانواده دائما به همدیگر کنایه میزنند و در پستو زمزمه میکنند. در وهله نخست شاید به نظر برسد که این رفتارهای پنهانی باعث شود تا شما نسبت به این موضوع کنجکاو شوید، ولی بعد از مدتی مطمئنا سرخوردگی و ناراحتی تنها برای شما باقی میماند.
هیچکاک در مصاحبههایش بارها اشاره میکند که مشارکت مخاطب در تعلیق داستانی، یعنی حسّی درونی برای کمک به پرسوناژ روی پرده، هنرمندانهترین و صحیحترین نوع تعلیق است. زیرا خساست در دادن اطلاعات و پنهان کردن اتفاقات از تماشاگر ممکن است که در جاهایی باعث ایجاد تعلیق در فیلم گردد ولی به مرور باعث انفعال مخاطب از کشف و شهود در بطن روایت میگردد و باعث میگردد که مخاطب دچار نوعی حس رکبخوردن از فیلم و فیلمساز شود و خود را با شخصیتهای فیلم غریبه ببیند.
شاید مشکل اصلی اولین تجربه سینمایی «مصطفی احمدی» آنجاست که فیلمنامه اولین تجربه سینمایی او، تنها یک نقطه عطف دراماتیک دارد و به محض لو رفتن گره اصلی، داستان فیلم به اتمام میرسد. درست مانند ده دقیقه پایانی فیلم که بعد از افشای راز بزرگ علی، مخاطب باید صندلی سینما را تاب بیاورد. فیلمنامهنویسان فیلم نزدیکتر برای جبران این نقیصه، داستان را در عرض گسترش دادهاند و با خرده روایتهای مشکلات باقی افراد خانواده، تلاش میکند تا برای کالبد نیمهجان درام داستان زمان بخرد. ولی این تعدد داستانها و پاساژهای خرده روایتها باعث شده است که ما با فیلمی مغشوش روبرو باشیم که تلاش میکند با حاشیه رفتن و به تعویق انداختن پاسخ پرسش اصلی دراماتیک داستان، برای خود زمان بخرد. سرخوردگی و گیجی نهایی زمانی رخ میدهد که مخاطب در پایان داستان متوجه خواهد شد که این سلسله اتفاقات و تعدد اتفاقات چندان تاثیری در خط اصلی دراماتیک نداشته است. زیرا نویسنده برای جبران لاغری درام اصلی فیلمنامه ناچار به ایجاد خردهداستانهایی بوده است که زمان فیلم خود را به زمان یک فیلم بلند داستانی برساند.
مهمترین سوال در برخورد با فیلم الکنی مانند «نزدیکتر» آن است که آیا فیلم بلند سینمایی، نسخه توسعه یافته و بسط داده شده یک فیلم کوتاه است؟ و آیا با خلاصه کردن یک فیلم بلند میتوان یک فیلم کوتاه ساخت؟ سوءتفاهم بزرگ فیلم بلند آن جایی رخ میدهد که بعضی کارگردانها با بسط اتفاقات در فیلم کوتاه، تلاش میکنند تا فیلم بلند بسازند. در حالی که تفاوت ماهوی فیلم کوتاه و فیلم بلند، در ساختار کیفی آنها است و نه باید در شاخصههای کمّی جستجو کرد. در فیلم بلند، چشمانداز وسیعی از شخصیتها ارائه میگردد، در صورتیکه در فیلم کوتاه با مرحلهای بحرانی از زندگی شخصیت با تک رویدادی دلالتمند روبرو هستیم که اصل غافلگیری به عنوان یکی از ستونهای اصلی فیلم کوتاه را رقم میزند. در فیلم کوتاه، گویی مخاطب ناگهان وارد اتاقی شده است که افراد غریبه مشغول گفتگو هستند. به همین دلیل تکنیک ابهام، یکی از موثرترین روشهای ایجاد انگیزه برای پیگیری داستان در فیلم کوتاه است. ولی در فیلم بلند، یک اتفاق زمینه ورود به داستان جهت بسط و گسترش داستان را ممکن میسازد و زمینه یا موقعیتی متقاعدکننده و نه ابهامبرانگیز برای اتفاقات بعدی شکل میگیرد. فیلم کوتاه بر مبنای ضربه نهایی پیریزی میشود، در حالی که در فیلم بلند چندین نقطه عطف وجود دارد. پلات داستانی فیلم «نزدیکتر» از آن دست متریال داستانی است که ذاتا قابلیت تبدیل به فیلم بلند داستانی را ندارد. اگر به شیوه آکادمیک حتی خواسته باشیم سه ویژگی اصلی یک فیلم کوتاه کلاسیک یعنی لوکیشن ثابت، شخصیتهای محدود و غافلگیری را بررسی کنیم. فیلمنامه «نزدیکتر» تمامی مشخصات یک فیلم کوتاه را دارد که با بسط غیرضروری شخصیتهای فرعی و توسعه در عرض محور دراماتیک، بیهوده به درازا کشیده شده است.