فقط به خاطر گینس

ابوالفضل بناییان

فیلم «ساکن طبقه وسط» با کارگردانی و بازیگری «شهاب حسینی» تمامی شاخصه‌های ذوق‌زدگی و خودشیفتگی اولین فیلم یک کاگردان را دارد. داستان فیلم در مورد نویسنده ‌ای است که تصمیم گرفته است که در قالب نقش‌های مختلف داستان جدید خود فرو برود و تجربیات مختلفی را از سر بگذراند.

نویسنده در توهمات مالیخولیایی و افکار کودکانه خود غوطه‌ور می‌شود و تصمیم می‌گیرد تا کل شخصیت‌های تاریخی از شیخ صنعان و سهروردی و مولانا گرفته تا راجرواترز و  اسحاق نیوتن را زندگی کند. گویی شهاب حسینی یک لیستی برای خود تنظیم کرده است و دیده است که چه نقش‌هایی ممکن است در عمر حرفه‌ای به او پیشنهاد نشود و بعد تصمیم گرفته تمامی آرزوهای زندگی خود را در این فیلم تحقق ببخشد.

ولی این پرداخت خام‌دستانه و سطحی از سی و چند شخصیت، فیلمش را تبدیل به سیرکی کرده است که هرلحظه یک جادوگر یا بندباز از این سوی صحنه‌ی سیرک به طرف دیگر می‌دود و غم‌انگیزتر اینکه این تعدد شخصیت باعث خلق درامی منسجم  و داستانی شنیدنی برای او نمی‌کند و حتی مانند سیرک حتی لبخندی برای مخاطب ندارد.

فیلم «ساکن طبقه وسط» ظاهرا  ادامه همان راهی است که «ماهی و گربه» برای تبدیل به فیلمی متفاوت را از پیش گرفته است. ایفای سی و چند نقش بر روی پرده‌ی سینما و یا حذف کات از یک فیلم بلند سینمایی، اگرچه در ابتدا هیجان‌انگیز و فوق‌العاده به نظر می‌رسد، ولی این نوع مواجهه با هنر تاثیرگذاری مثل سینما، می‌تواند آثاری زیان‌بر و حتی مخرب داشته باشد.

اگرچه خلاقیت و تجربه‌های جدید  می‌تواند پیشنهادی برای آینده سینما به عنوان یک هنر نوپا باشد. ولی بررسی تاریخ سینما، این تصور کاذب و دروغین را باطل می‌کند که نه فیلم «ماهی و گربه» اولین فیلمی بوده است که بدون کات فیلمبرداری شده و نه فیلم ضعیفی مثل «ساکن طبقه وسط» رکورددار حضور یک هنرپیشه در کاراکترهای مختلف یک فیلم است. جالب‌تر اینکه هم شهاب حسینی بازیگری توانمند و با استعداد است.

و هم در تسلط فوق‌العاده شهرام مکری بر میزانسن و تکنیک‌های سینمایی شکی وجود ندارد. ولی اقبال مخاطب عام برای فیلم «ساکن طبقه وسط» همان‌قدر خطرناک و غم‌انگیز است که اصرار بعضی منتقدین برای شاهکار خواندن فیلمی مانند «ماهی و گربه». تا آنجا که این اقبال و شگفت‌زدگی  می‌تواند کارگردان خوبی مثل شهرام مکری و بازیگر توانایی مثل شهاب حسینی را به کلی از مسیر سینما دور نگاه دارد و آن‌ها را به این ورطه برساند که مثلا شهاب حسینی تصمیم بگیرد در فیلم جدیدش نقش یکصد و سی و چهار کاراکتر را ایفا کند و آخرین فیلم شهرام مکری، فیلمی باشد که نه کات داشته باشد و نه دیالوگ.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *