فیلم‌سازان تمام‌نشدنی

از میان تمام عاشقان موسیقی در دنیا که رویای موفقیت و شهرت را در سر داشتند، تنها یکی «باب دیلن» شد و باقی همگی «لوین دیویس» شدند. برادران کوئن نیز مانند باب دیلن، متولد و بزرگ‌شده‌ی مینه‌سوتا هستند و در ادامه مسیر فیلم‌سازی تصمیم گرفتند که داستانی بدیع و تازه خلق کنند. فیلم «درون لوین دیویس» داستان موزیسین با استعدادی است که  دنیا سر سازش با او ندارد. او در خانه‌ای زندگی می‌کند که یک راه‌پله‌ی عجیب و حلزونی دارد. پیچ‌های راه‌پله‌ها و تنگی راهروها، زندگی کنونی لوین دیویس است. آپارتمان او در انتهای راهرویی تنگ قرار دارد که بی‌شباهت به بن‌بست نیست. بن‌بست راهروی خانه‌ی او، بن‌بست تمام آرزوها و امیدهایی است که عمری در سر پرورانده است.

لوین دیویس غمگین و عصبی به این‌سو و آن‌سو می‌زند. ولی سرنوشت مثل دیواری بلند روبروی او ایستاده است. گربه‌ای به امانت به او واگذار گردیده است و او توان  نگهداری گربه را ندارد. گربه، استعداد  لوین دیویس را به یاد می‌آورد و او نمی‌تواند از آن چونان که باید مراقبت کند. گربه در سراسر فیلم از دست لوین دیویس می‌گریزد و گم می‌شود. و درست زمانی که ما گربه را فراموش کرده‌ایم، ناگاه از گوشه‌ای سربرمی‌آورد و پیدا می‌شود.

اختگی گربه، پایان استعداد اوست که به باد رفته است. پس چه راهی برای دیویس باقی می‌ماند جز آن‌که گربه را در بغل بگیرد و راهی جاده‌ای شود که این‌قدر بن‌بست نداشته باشد و این‌قدر مسیرهایش پرپیچ و خم نگردد. در راه، موزیسین دائم‌الخمری را می‌بیند که گویی آینده‌ی اوست. جسم تنبل و کم‌تحرک «ترنر» و حالت مفلوکانه و غم‌انگیز او در دستشویی، دیویس را وا می‌دارد که دست از تمام آن چه دارد بکشد و تنها و دست خالی راهی شیکاگو شود. او گربه را جا می‌گذارد و دنبال فرزندی می‌گردد که از وجود آن غافل مانده است. رجوع او به فرزند، بازگشت به خود است. جاده‌ی وهم‌انگیز و پرمه، آن چیزی است که قهرمان در جلوی خود می‌بیند. او دست از تقلا می‌کشد و خود را به دست تقدیر می‌سپارد .

راه یافتن به دنیای فیلم «درون لویین دیویس» مانند پیچ‌ها راه‌پله‌های خانه‌ی او، عجیب و وهم‌انگیز است. در فیلم صحنه‌ای وجود دارد که می‌تواند استعاره‌ای از تمام اتفاقات فیلم باشد. در صحنه‌ی افتتاحیه‌ی، لوین دیویس ترانه‌ی غمگین به دار آویختن را می‌خواند. که این صحنه در پایان فیلم دوباره تکرار می‌شود. در انتها درست که به این صحنه نگاه که می‌کنیم، می‌بینیم که کارگردان همان ابتدا پایان فیلم را جلوی مخاطب می‌گذارد. ولی آن‌قدر موسیقی در آن صحنه باشکوه و تاثیرگذار است که مخاطب  حواسش به نشانه‌های کارگردان نیست.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *