فمینیسم تحت ویندوز
ابوالفضل بنائیان
سینمای منسوب به فمینیسم در ایران، چه آن زمان که مردان را در شمایل دیوهای خونخوار و دهشتناک به نمایش در میآورد و چه در سالهای بعد که یک مردِخوبِ نازنین را در کنار انبوه مردان ظالم به عنوان دکور قرار داد و چه اکنون که با فیلم «خانوم» سعی میکند مردان را ظاهرا از دایرهی اتهام ظلم تاریخی به زنان خارج کند، هرگز نتوانسته است جانب اعتدال و انصاف را در پرداخت جنسیتی به مسائل اجتماعی مربوط به این مضمون حفظ نماید.
قهرمانانِ زنِ فیلم «خانوم» یکی از دیگری استوارتر در مقابل آماجی از تهمتها و خطرات و فشارهای اقتصادی ایستادهاند. اولی تکوتنها مقابل طلبکاران میایستد و در مقابل تهمتها و زخمزبانها صبوری میکند. قهرمان دیگر خود را پاسوز هنرمندی دائمالخمر کرده است ولی نگذاشته است که عمود خانه اندکی کج شود و قهرمان زنِ سوم، نانآور خانواده شده است و لقمهی نان در دهان شوهرش میگذارد. قهرمانهای زن فیلم «خانوم» ابرانسانهایی هستند که نسبت به ایدهآلهای زندگیشان ایستادهاند و یکتنه بار مشکلات زندگی را به دوش میکشند.
ولی کارگردان که در حکم خدایی ظاهر شده است که در روز ازل، هرچه خوبی و رشادت را به زنان بخشیده است، برای مردان بینوای دنیای «خانوم» کمفروشی میکند. سهم مردان از دنیای فیلم خانوم مصداق انسانهای «خسرالدنیاوالاخره» است. یکی از ترس به پشتبام پناه برده است و باید زنش بیاید و او را از پستو بیرون کشد و دیگری مرد بیعرضهای است که حتی برای خرید تخممرغ پا را از خانه بیرون نمیگذارد و همسرش میبایست خرج خماری و مستی او را یکجا پرداخت کند و آخری مردی علیل است که حتی توانایی قضای حاجت خویش را ندارد. فیلم «خانوم» اگرچه با رویهی سانتیمانتال خود چهرهای دلسوزانه به خود میگیرد و مشکلات اجتماعی و اقتصادی را به عنوان دیو سیاه داستان معرفی میکند و مرثیهای جانگداز برای زنان عالم میسراید، ولی چیرهدستانه مردانی معرفی میکند که اینبار نه از روی خبث طینت و جهل ذاتی ولی از روی بیعاری و بیفکری زندگی و سرنوشت خانواده و همسرشان را به باد فنا دادهاند.
فیلم «خانوم» به کارگردانی «تینا پاکروان» در ظاهر تفاوت عمدهای با سینمایی دارد که مردانِ شرور و بدذات، در شمایل فرشتههای عذاب ظاهر میشدند و جمعی از زنان هنرمند و با استعداد را از قلههای افتخار و ترقی دور نگاه میداشتند و ظاهرا فیلم «خانوم» حتی فاصلهی زیادی با آن سینمایی دارد که «حسن جوهرچی» را به عنوان مرد ایدهآل و مدیر برنامههای همسران خود معرفی میکرد ولی بر خلاف ظاهر معصومانهاش که گوشهای مینشیند و برای زنان عالم مرثیه میخواند، رندانه برخلاف باطنِ بیانصاف خود نسخهای جدید از سینمای به اصطلاح فمینیستی ارائه میدهد که متهم به یکجانبهنگری و قضاوت متعصبانه نشود.