برای آتش، این‌ها چیزی جز کاغذپاره نیستند

ابوالفضل بنائیان

کابوس موراکامی، اتوپیای موتمن

فیلم «سراسر شب» آخرین فیلم «فرزاد موتمن» یادآور فیلم «تلقین» یا همان اینسپشن کریستوفر نولان است، از یک طرف دیگر فیلم حتی می‌تواند به عنوان مثال سینمایی آرای ابن‌عربی درباره خیال باشد. اگر فیلم «سراسر شب» را تماشا کرده باشید به اندازه کافی از دو جمله اول این متن تعجب کرده‌اید ولی باید اضافه کنم که فرزاد موتمن، بعد از سال‌ها فیلمسازی ناموفق و فیلم‌های اکران نشده که به سختی می‌توان در بین آن‌ها بدترین را انتخاب کرد، چنان در مورد فیلم «سراسر شب» صحبت می‌کند، که تصور می‌شود فیلمی که موتمن ساخته است، اثری غیر از آن چیزی است که این روزها به صورت آنلاین اکران شده است. در فیلم اینسپشن، قهرمان فیلم به خواب می‌رود تا اطلاعاتی را از دنیای خیال بیرون بیاورد و در خواب به دنیایی دست می‌یابد که همیشه آرزو داشته است که آن را زندگی کند، از طرفی ابن‌عربی هم معتقد بود که دنیا مابین وجود و عدم قرار دارد و از این رو، کل دنیا را خیال می‌دانست. حکایت فرزاد موتمن درباره فیلم «سراسر شب» نیز چیزی متفاوت از این برخورد پارادوکسیکال دنیای واقع و خیال نیست. مگر ممکن است که کارگردانی دائما نوستالژی سینمای کلاسیک داشته باشد و در هر سخنرانی و گفتگو از ویژگی‌های ژانر صحبت کند و خود را عاشق سینه‌چاک ادبیات بداند و از تفاوت‌های فلسفی اندازه نماها بگوید و در پایان فیلمی مانند سراسر شب را به عنوان تنها ساخته زندگی خود بداند و مابقی فیلم‌هایش را سیاه‌مشق تلقی کند. چطور کارگردانی که دائما در حال نقد و تحسین آثار جنایی و نوار فیلم‌های کلاسیک سینما است به ناکارآمدی و ابتر بودن اثر خود آگاه نیست؟ شاید فیلمی که آقای موتمن ساخته است و آنچه ما دیده‌ایم دو فیلم متفاوت بوده است؟ شاید اساسا موتمن در دنیایی خیالی زندگی می‌کند که فیلم‌هایش تنه به آثار بزرگ سینما می‌زند و لابد نقدها و اعتراض‌ها و شکست‌های آثارش در حکم کابوس‌هایی است که او را از دنیای واقعی جدا می‌کند.

فیلم «سراسر شب» داستان دو خواهر به نام مریم و مهتاب، با بازی «الناز شاکردوست» است. «مریم» که سودای بازیگری داشته است و بسیار زیبا بوده است و جماعتی را مفتون خود ساخته بود، اکنون به خواب رفته  و اکنون خواهرش مهتاب که دانشجو است و به زیبایی و موفقیت خواهرش نیست، در جستجوی فردی به نام «داوود مرادی» است که آخرین فردی بوده که با خواهرش در ارتباط بوده است. کارگردان فیلم اعتقاد دارد که درک دنیای فیلم «سراسر شب»، وابسته به تماشای آثار کلاسیک است و تنها افرادی توانایی درک دنیای فیلم را دارند که با آثار بزرگ سینما آشنایی داشته باشند و رابطه خیال و سینما را بدانند. از طرفی فیلم اقتباسی از رمان «پس از تاریکی» نوشته هاروکی موراکامی و رمان «گرسنگی» نوشته کنوت هامسون و زندگی شخصی کارگردان است.

رمان «پس از تاریکی» داستان شب‌گردی و کافه‌نشینی ماری است، خواهر ماری، «اِری» یک روز تصمیم می‌گیرد که به خواب برود و اکنون پس از دو ماه هنوز خواب است. در ابتدا فکر می‌کنند که اِری بیمار شده است یا به کما رفته است، ولی پزشک اعتقاد دارد که او سالم است و هیچ مشکلی ندارد و فقط تصمیم گرفته است که به خوابی بلندمدت برود. در پرسه‌زدن‌های شبانه ماری، ما با آدم‌های جدا افتاده و منفعلی روبرو هستیم که هیچ رفتار اجتماعی ندارند، گویی تبدیل به شی شده‌اند و توانایی خروج از این وضعیت را ندارند.هرچیزی که در فیلم سراسر شب به صورت کاریکاتور درآمده است، در رمان موراکامی در مرز بین رئالیسم و سورئالیسم و با صورتی نمادین و تصویرسازی فوق‌العاده وجود دارد. ولی بحث مهم‌تر درباره این رمان این است که نویسنده تلاش می‌کند در این رمان و از طریق کاراکترهای اطراف ماری، تاثیر مشاهده‌گر بر مشاهده‌شونده را نشان دهد، به همین دلیل تصویر هر شخصیت برآمده از نگاه دیگران بر اوست و بی‌عملی و انفعال آدم‌ها در دنیای رمان بر این فلسفه استوار است که تقدیر قهار انسان در دنیای مدرن برای جلب توجه نهایت به یک انفعال کامل خواهد رسید. ولی حتی تصور هم نمی‌توان کرد که چطور از دنیای مدرن و استعاریک رمان موراکامی می‌توان به فضای مغشوش، نامتوازن و الکن فرزاد موتمن در فیلم سراسر شب رسید. رمان عمیقا این سوال را مطرح می‌کند که میل‌های انسانی، چطور می‌تواند آدمی را به ابژه تبدیل کند و به رغم امکانات پاسخ‌گویی به هر میلی در دنیای مدرن، چطور انسان تنها، سرخورده و ناکام باقی می‌ماند، ولی مهم‌ترین سوالی که فیلم می‌تواند به ذهن مخاطب برساند این است که چطور این سلسله اتفاقت‌های بی‌ربط و روایت‌های نامتجانس را حتی اندکی به هم ربط داد؟

در رمان یک جمله معروف وجود دارد که «برای آتش، این‌ها چیزی جز کاغذپاره‌ نیستند». این دقیقا موقعیت فیلم «سراسر شب» نسبت به مدعای کارگردان و اثر تالیفی اوست. شاید خیلی ساده باشد که در مورد اهمیت اقتباس و نمایش انسان عصر مدرن در رمان‌نو سخن بگوییم و جمله‌های تحسین‌آمیز و اغراق‌آمیز درباره آثار بزرگ سینما بگوییم. ولی وقت عمل، تبدیل کوچکترین مفهوم یا کانسپتی در سینما، چنان دچار پیچیدگی‌ها و تعارضاتی می‌شود که عیار سخن هر گوینده‌ای را آشکار می‌کند. تبدیل هر صحنه یک رمان به یک سکانس سینمایی، تبدیل به مضحکه‌ای بی‌شکل، بی‌معنا و نامفهوم می‌گردد که حتی در تعارض با منبع اقتباس می‌شود. وقتی رمانی این‌قدر با مفهوم میل انسانی رابطه مستقیم دارد و خود نویسنده برای ارائه این موضوع، مخصوصا در رابطه با «آلفاویل» و «کائورو» حتی مفهوم تنانگی را وسط می‌کشد، چه انتظاری است که کارگردان در اقتباس از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر، با کنایه و در پرده سخن گفتن بتواند آن مفهوم را انتقال دهد. اگرچه تردید، ابهام، سوء‌ظن و عدم قطعیت اصول اساسی رمان‌نو و سینمای مدرن است، ولی خیلی ساده‌لوحانه است که هر اثر ناقص و مغشوش را واجد انتساب سینمای مدرن بدانیم. در سینمای مدرن، نحوه ارائه اطلاعات به نحوی است که سوء‌ظنی بین کارگردان و مخاطب (نویسنده و خواننده در رمان‌نو) به وجود می‌آید که اعتبار و صحت اطلاعات را بی‌ارزش می‌کند و همین موضوع باعث می‌شود که عدم قطعیتی در تمام مفاهیم به وجود بیاید، نه این که سلسله اتفاقات را به بهانه مدرنیسم، به صورت ناقص و نامفهوم ارائه کنیم و انتظار داشته باشیم مخاطب این شکل ناقص را به عنوان یک اثر مدرن بپذیرد. نویسندگان رمان‌نو به طور کلی منکر حقیقت و امور تثبیت‌شده‌اند، ولی به این معنا نیست که آگاه از حقیقتند و تنها به دلیل مشخصات ساختاری رمان‌نو از افشای اطلاعات سرباز می‌زنند، در مدرنیسم، مولف و مخاطب هر دو حیران و سرگردان موقعیتند. در رمان موراکامی، نویسنده عامدانه از زبانی عامیانه، ساده و روان استفاده می‌کند و در عوض روایت و اطلاعاتی که به مخاطب انتقال می‌یابد بسیار پیچیده است. ولی در فیلم «سراسر شب»، تعمدی مصرانه وجود دارد که همه چیز از زاویه دوربین تا دیالوگ‌ها و کات‌ها پیچیده باشد تا خود را مهم و متفاوت جلوه کند. نتیجه همه این تضادها و نقص‌ها ملغمه‌ای شده است که گاه تنه به رئالیسم می‌زند، گاه بوی سورئالیسم دارد، مجموعه‌ای نامتوازن از خرده‌روایت‌هایی است که هیچ‌گاه هم‌سو و هم‌جهت نمی‌شوند. به همین دلیل نامفهوم بودن فیلم سراسر شب بیش از آن که دلیلی مدرن داشته باشد، نشانگر ناتوانی کارگردان و نویسنده‌ای است که نتوانسته است مابه‌ازای دراماتیک یا قرینه‌ای بایسته و یا نمایشی هم‌سنگ رمان مورد اقتباس را ارائه دهد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *