مرا کیفیت کفش تو کافی‌ست

ابوالفضل بناییان

فیلم 316 فیلم بلند «پیمان حقانی» با قصه‌گویی سرراست و روایت استاندارد خود توانسته است یکی از جسورترین ایده‌های سینما را به سطحی برساند که اثر تولید شده حتی بتواند مخاطب عام را 72 دقیقه روی صندلی سینما نگاه دارد و لذتی ببخشد که بسیاری از آثار سینمایی با گروهی از سوپراستارها موفق به خلق آن نمی‌گردند. جسارت کارگردان برای نمایش پاها و کفش‌ها به جای چهره‌ی کاراکترها برای یک فیلم بلند داستانی، محدودیت عجیبی است که کارگردان آگاهانه دست به آن زده است و تلاش کرده است تا با دقت و حسن انتخاب در سایر ویژگی‌های سینمایی، این ایده‌ی جسورانه و غریب را تبدیل به اثری استاندارد و دلنشین کند که در صورت تماشای دوباره اثر نیز نکاتی قابل دریافت و لذتی نو برای مخاطب داشته باشد. به دلیل همین رویکرد ما با فیلمی روبرو هستیم که نهایت دقت و حسن انتخاب را در فیلمبرداری، موسیقی، تدوین و صدای راوی دارد.

 فیلم «316» به کارگردانی «پیمان حقانی» با ایده‌ی دیوانه‌وار خود و تعدادی تصاویر دورریختنی دست به خلاقیتی زده است که حتی تصور اجرای چنین ایده‌ای به نظر غیرممکن می‌رسد. در این فیلم هیچ چهره‌ای نشان داده نمی شود و سعی شده داستان بر اساس پاها و کفش ها روایت شود. او در فیلم قبلی‌اش به نام «مردی که گیلاس‌هایش را خورد» تجربه حذف چهره‌ی شخصیت‌ها و استفاده از دست‌های بازیگران هنگام ادای دیالوگ را آزمایش کرده بود. داستان فیلم قبلی او درباره کارگری بود که انگشت‌هایش را از دست داده است و کارگردان ترجیح داده بود که بعد از قطع انگشت شخصیت، فیلم را تنها با نمای بسته دست‌ها دنبال کند. سکانس مواجهه کارگری که دست خود را از دست داده با کارگران دیگر به لطف همین خلاقیت و آشنایی‌زدایی از دکوپاژ رایج سینما، باعث خلق موقعیتی گردیده بود که بسیار تاثیرگذار و عمیق می‌توانست یقه‌ مخاطب را بگیرد و واقعیت را مثل سیلی بر صورت مخاطب بزند و این امکان را برای بیننده بوجود آورده بود که چهره و میمیک کاراکتری که انگشت‌هایش را از دست داده را در ذهن تصور کند و مطمئنا تجربه‌ی موفقیت و تحسین مخاطبان از اجرای چنین ایده‌ی خلاقانه‌ای در مهم‌ترین سکانس آن فیلم، کارگردان را بر آن داشته بود که ان ایده را در قالب فیلمی بلند ارائه کند.

فیلم 316 با یک سری پلان‌هایی که در تدوین دورریختنی است و تنها به درد نماهای اینسرتی بین دو نما می‌خورد، توانسته است فیلمی بسازد که تا انتها مخاطب را همراه خود می‌کند. آخرین فیلم «پیمان حقانی» داستان زن میانسالی است که زندگی خود را از زمان بسته شدن نطفه و تا سال‌ها بعد از زمان حال روایت می‌کند. داستان بازی‌های کودکی، رابطه دراماتیک پدر و مادرش، عشق دوران جوانی، ازدواج و بچه‌دار شدن شخصیت اصلی در کنار پدیده‌های اجتماعی چون انقلاب، جنگ تحمیلی و حوادث دانشگاه روایت این فیلم را غنا بخشیده است.

درج فیلم‌های آرشیوی مانند تصاویر مستند جنگ و انقلاب در لابه‌لای میزانسن‌های منظم و تدوین درخشان «هایده صفی‌یاری» و موسیقی گوش‌نواز این فیلم باعث شده است که محدودیت فیلم در بسیاری از جذابیت‌های بصری تبدیل به پاشنه آشیل فیلم نگردد و با اثری خوش‌ریتم، استاندارد و بدیع روبرو باشیم. ولی فیلم این ایده‌ی دیوانه‌وار خود را با فیلمنامه‌ای محافظه‌کار و ترسو خنثی کرده است. مشکل آنجاست که داستان فیلم عملا از خرده‌داستان‌ها و داستانک‌هایی تشکیل شده است که تک‌تک جذاب است ولی کلیتی برای مضمون فیلم نمی‌سازد.

شاید ایراد از آنجا شروع می‌شود که شخصیت اصلی داستان به اندازه ایده کارگردانی فیلم، خلاق، خاص و متفاوت نیست و بیش از حد معمولی است و معمولی زندگی می‌کند. ایده‌ی فیلم آن وقت خیلی خلاقانه، غیرمعمول و پیشرو به نظر می‌آید که تلاش می‌کند کارکرد نمایشی رسانه‌ای به نام سینما، را تعریفی دوباره ببخشد. یعنی در رسانه‌ای که به شدت تصویری است با نشان ندادن چهره‌ی شخصیت‌ها، موفق به نشان دادن مفاهیمی بشود که طبق تعریف در نماهای بسته چهره بازیگران میسر است. ولی این رویکرد رادیکال و آوانگارد فیلم در داستان هیچ مابه‌ازایی پیدا نمی‌کند، شخصیت فیلم آن‌قدر معمولی زندگی می‌کند و آن‌قدر مقهور اتفاقات بیرونی است که فیلم به عنوان یک اثر اتوبیوگرافیک چند جا لحن خود را از دست می‌دهد.

لحن روایت داستان عملا بین لحن فانتزی و سانتی‌مانتال مردد است. گاهی شبیه راوی داستان «سرنوشت شگفت‌انگیز آملی پولن» دنیا را فانتزی می‌بیند و با آن صدای کودکانه مخاطب را دعوت می‌کند تا طور دیگری دنیا را ببیند و گاهی آن‌قدر لحن راوی سانتی‌مانتال و احساسی می‌گردد که می‌خواهد اشک و آه مخاطب را به هر قیمتی کاسب شود. از لحاظ بصری نیز فیلم «316» در برخی سکانس‌ها قصه بیش از حد متکی به روایت راوی باقی می‌ماند و تصاویر نتوانسته است با همان قدرت و خلاقیت گام‌به‌گام در کنار راوی داستان را جلو ببرد. گاهی در بعضی‌ پلان‌ها در تصویری کردن اتفاقات در همان نماهای محدود به لحاظ کادر، خلاق و فوق‌العاده است و گاهی آن‌قدر الکن و وابسته یه صدای راوی می‌شود که گویی دو کارگردان این اثر را به سرانجام رسانیده‌اند.

در مجموع، فیلم «316» به کارگردانی پیمان حقانی یکی از استانداردترین و تجربه‌گراترین فیلم‌هایی است که در سینمای هنروتجربه به نمایش در آمده است و با قصه‌پردازی سرراست خود دوباره ثابت می‌کند که حتی غریب‌ترین و غیرمنتظره‌ترین ایده‌ها اگر با قصه‌ای درست برای مخاطب بیان گردند، می‌تواند مخاطب را با طیب خاطر و خاطره‌ای دلنشین از سالن سینما بدرقه کرد.  ولی هرگز چشم بر روی این ایراد نمی‌توان بست که فیلم «سیصدوشونزده» با این ایده‌ی هنرمندانه و پیشرو مطمئنا تبدیل به فیلم بهتری می‌شد، اگر کارگردان برای فیلمنامه نیز به اندازه‌ی ایده‌‎ی فیلم، شجاع، خلاق و جسور  بود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *