لباس جدید پادشاه

ابوالفضل بنائیان

تمام تلاش کارگردان فیلم «امروز» برای ساخت اثری پرمغز و متفاوت به شکست انجامیده است. فیلم «امروز» به تعبیر کارگردانش سعی دارد تا تصویری جدید و دم‌دستی از عرفانی امروزی بدهد و قهرمان و مرشدی معرفی کند که خود را بی‌نیاز از قضاوت بقیه بداند و از این طریق بتواند نسخه‌ای برای انسان قرن بیست و یکم بپیچد. ولی این ادعا، تنها در حد حرف باقی می‌ماند که کارگردان مجبور است در هر مصاحبه‌ای، این نوع نگاه را به فیلم الصاق کند که ناگاه کسی فریاد نزند که: «پادشاه لخت است»!

لباس سلطنتی و قیمتی که میرکریمی در مقام خیاط بر تن این فیلم پوشانده است، آن‌قدر تهی و کم‌مایه است که حتی کارناوال نمایش لباس پادشاهی که تیزرهای صداوسیما و بیلبوردهای تبلیغاتی به راه انداخته‌اند نیز نمی‌تواند لختی و عوری این فیلم را کتمان کند. داستان فیلم و پیرنگ قصه، آن‌قدر نحیف و ضعیف است و آن‌قدر قهرمان این فیلم در سکوت و انفعال بسر می‌برد که ریتم کند و کشدار این فیلم درست مانند همان مراسم لباس جدید پادشاه مضحک و خنده‌دار است. فضاهای خالی و سکوت‌های گاه و بی‌گاه این فیلم و مکث‌های بیهوده‌ای که در سراسر اثر موج می‌زند؛ حتی تبدیل به مولفه‌ای نمی‌شود که خلا داستانی را پوشش دهد.

«امروز»، سعی می‌کند نسخه‌ی ایرانی فیلم «شکار» وینتربرگ باشد و کنایه‌ای باشد برای جامعه‌ای که سریع قضاوت می‌کند و سریع‌تر محکوم. ولی مشکل آنجاست که «لوکاس» در فیلم «شکار» دائم در حال توضیح و توجیه حقانیت خود بود، ولی آدم‌هایی اطراف او تمایلی برای شنیدن حرف‌های او ندارند. ولی «پرویز پرستویی» گویی به جای «مریم مقدس»، روزه سکوت گرفته است. آدمها تمام تلاش خود را به کار می‌گیرند که سر از ماجرا در آورند، کنایه می‌اندازند، اصرار می‌کنند ولی قهرمان ما تصمیم بر سخن گفتن ندارد. چرا که به محض آن که توضیحی دهد، فیلم به پایان خواهد رسید. انفعال و سکوت او بیشتر از آن که شبیه عرفان باشد، نوعی نگاه از بالا به پائین است که هیچ‌کس را لایق نمی‌داند که قصه‌ی زن باردار را برایش تعریف کند. «پرستویی» با آن شمایل «حاج کاظم»، همان‌قدر عصبانی و طلبکار است و این بار اسلحه‌ی سکوت را مقابل بقیه گرفته است و در بیمارستان از این سو به آن سو می‌رود تا بیشتر به او بدگمان شوند و بتواند با قیافه‌ای حق به جانب به بقیه نگاهی بیاندازد.

سیدرضا میرکریمی در مصاحبه‌ای گفته بود تلاش کرده است این فیلم، حکایت همان گنجشکی باشد که به اندازه منقارش آب می‌برد تا آتش را خاموش کند. ولی در عمل، فیلم «امروز»، کلاغی است که با بال شکسته حتی نمی‌تواند تشنگی خود را برطرف کند، چه برسد به آن که نماد عرفان قرن بیست و یکم باشد و مردمی را سیراب!

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *