جایی برای پیرمردها نیست

ابوالفضل بنائیان

چرا نباید از مهران مدیری انتظار یک سریال خلاقانه کمدی داشت؟

سوء تفاهم درک تفاوت میان «سیتکام» (Sitcom) و «کمدی موقعیت» (Situation Comedy) حتی از سوء تفاهم انتساب مهران مدیری به عنوان خالق سریال‌های کمدی نیز عمیق‌تر است. مشکل اینجاست که درک تقاوت مابین سیتکام به عنوان یک ژانر تلویزیونی و کمدی موقعیت به عنوان یک واژه تخصصی در کمدی در دیگر کشورها هم کمی مشکل است، تاجایی که «دالگرن» پیشنهاد می‌دهد که بهتر است تمامی آثار تولیدی با استفاده از تکنیک «کمدیِ موقعیت» را در همان ژانر «سیتکام» قرار دهیم. به تعبیر «آرتور» سیتکام، گونه‌ای از کمدی است که در آن شخصیت‌های فیلم یا سریال در مکان‌های معمولی مانند خانه یا محل کار حضور دارند و فعالیت‌های عادی آن‌ها با حرکات و دیالوگ‌های طنز اجرا می‌شود و معمولا هنگام گفتن هر نکته طنزآمیز، معمولا صدای خنده استودیویی پخش می‌شود.

پس با اغماض حذف صداهای استودیویی، قسمت اعظم کارهای مهران مدیری در مقام کارگردان را می‌توان در دسته سیتکام قرار داد. ولی بهتر است پیش از اطلاق گشاده‌دستانه کارهای مدیری به سیتکام، چندی از ویژگی‌های غیرقابل نقض این ژانر تلویزیونی را مرور کنیم. در هر قسمت سیتکام، معمولا یک خرده داستان مجزا به صورت کامل بیان می‌شود، در حالی که شخصیت‌های اصلی آن و مکان‌های اصلی ثبات‌اند. شخصیت‌ها در سیتکام، رفتار کاملا تعریف‌شده و کلیشه‌ای دارند و تک‌تک کنش‌ها و واکنش‌های آن‌ها قابل پیش‌بینی است. از طرفی دیگر ساختار اپیزودها به رغم سیر تدریجی درام، دائما تکرار می‌شود. معمولا هر اپیزود با ثبات شروع می‌شود، در میانه به عدم ثبات می‌رسند و در پایان هر قسمت به همان نقطه ثبات اولیه باز می‌گردند.

بعد از این مقدمه طولانی درباره سیتکام، بهتر است به همان جمله اول این مطلب برگردیم که چرا نباید موفقیت سریال‌های کمدی مثل شب‌های برره، پاورچین و مردهزارچهره را به نام مهران مدیری ثبت کنیم. اجازه بدهید به سختی آخرین سریال موفق مهران مدیری را به خاطر بیاوریم، با تخفیف، «مرد هزارچهره» آخرین سریالی بود که مهران مدیری توانست اثری به اندازه انتظار مخاطب تولید کند، ولی مدیری در تمام این ‌سال‌ها، گام به گام به عقب بازگشته است، اگر «قهوه تلخ»،  «ویلای من» و «درحاشیه» کاریکاتوری از سریال‌های قبل از مرد هزار چهره بودند، در «شوخی کردم»، «عطسه» و «دورهمی» او کلا به دهه هفتاد و شیوه طنرهای آیتمی و پلاتوهای مثلا انتقادی بازگشته است.

مشکل در تغییر رویکرد یا بازنشستگی فرد مشهوری مانند مهران مدیری نیست، بلکه بحث تفاوت‌های ساختاری و ذاتی آثار کمدی تلویزونی وآثار کمدی سینمایی است که در آثار کمدی تلویزیونی، اساسا مولف، خالق و صاحب هنری اثر کسی جز تیم نویسنده نیست و اساسا نباید از مهران مدیری در مقام کارگردان یا کمدین، انتظار داشته باشیم که قدمی رو به جلو بردارد. در سیتکام، به علت توالی پخش و فشردگی تصویربرداری و از همه مهم‌تر تفاوت‌های ذاتی نحوه برخورد مخاطب با تلویزیون، کارگردان نهایتا وظیفه جای‌گذاری دوربین‌ها و هدایت تیم صحنه و لباس را برعهده دارد، و بار عظیم مسئولیت خلاقیت، ایجاد شوخی‌ها روی دوش تیم نویسنده است.

به عنوان مثال، در سیتکام معمولا چند دوربین به صورت همزمان مشغول تصویربرداری از زوایای مختلف صحنه می‌شوند و کارگردان در اتاق رِژی به هدایت فیلمبرداران و سایر عوامل فنی می‌پردازد. ولی مهران مدیری در این سال‌ها دائما مشغول غنی‌سازی و توامندسازی عواملی است که به صورت تئوری در اختیار کارگردان تلویزیونی است، او ابتدا از استودیو خارج شد، ولی در یک آپارتمان برای خود استودیو ساخت، گریم‌ها سنگین‌تر و پرجزئیات‌تر شدند و برای ساخت دکور، هزینه و وقت بسیاری صرف شد، حتی دوربین خود را از روی سه پایه خارج کرد و با ریل‌گذاری و کرین، تلاش کرد تا بافت تصویری استانداردتری برای آثارش خلق کند، غافل از این که سیتکام‌، نتیجه و محصول خلاقیت، هوش و استعداد تیم نویسنده است.

تاکید بر نقش نویسنده در سیتکام، از جنس اهمیت و نقش فیلمنامه در سینمای ایران نیست که در نقدهای سینمایی به کرّات اشاره می‌شود، حتی بحث «نگره مولف» نیست که در بحث تئوری‌های سینما بسیار درباره آن نوشته‌اند، بلکه بحث تفاوت‌هایی ماهوی سینما و تلویزیون است که تهیه‌کننده را در مقام مولف آثار تلویزیونی و نویسنده را به عنوان مولف سیتکام و کمدین را به عنوان مولف استندآپ کمدی معرفی می‌کند.

 به همین دلیل در کمال احترام، تاکید بر نام مهران مدیری به عنوان خالق سریال‌های پاورچین، نقطه‌چین و شب‌های برره اساسا اشتباه است و بنابراین انتظار از او برای خلق اثری متفاوت نیز به همان اندازه اشتباه است. مهم‌ترین سوالی که اینجا مطرح می‌شود که اگر نویسنده را به عنوان خالق و خدایگان سیتکام در نظر بگیریم، تحقیقا همکاری دوباره پیمان قاسمخانی و مهران مدیری باید به خلق اثری آبرومد بیانجامد، ولی فراموش نکنید که سال‌هاست که از فیلمنامه‌های درخشان قاسمخانی نیز خبری نیست.

حال به این سوال می‌رسیم که آیا دلیل موفقیت و شهرت مدیری در این سال‌ها، وابسته به عنوان کارگردان در سریال‌ها بوده است؟ مطمئنا جواب این سوال خیر است. مهران مدیری یکی از باهوش‌ترین بازیگران کمدی سینمای ایران بوده است، ولی سال‌هاست در اثر تقارن نامیمون کارگردانی و بازیگری، حتی مهران مدیریِ بازیگر را نیز به ورطه تباهی کشانده است. مشکل آن جایی آغاز شد که کمال تبریزی برای اولین بار از مهران مدیری در نقش مردی قدرتمند، با اعتماد به نفس و کاریزماتیک استفاده کرد، بعد از این نقش، مهران مدیری هرگز نقش‌های موفق قبلی خود را که در خانواده، مردی زن‌ذلیل و در محل کار، فردی ضعیف و بادمجان دورقاب‌چین و در اجتماع، مردی شکست‌خورده را بازی نکرد و آن مکث‌های از سر استیصال طلایی و آن نگاه به دوربین ساختارشکن و آن دولادولا راه رفتن، جای خود را به نگاه پر از تکبر و افاده و سخنرانی‌های نخوت‌آمیز و دکمه باز پیراهن داد.

سریال «هیولا» آخرین دست‌پخت مهران مدیری که این روزها با هزینه بسیار به سینمای خانگی آمده است، مطابق تمام کارهای ضعیف اخیر او، تلاش می‌کند ضعف‌های هنری و فنی را با پُز و ادای انتقاد از وضعیت معیشتی و تخلفات مالی پوشش دهد. «هیولا» تلاش می‌کند به جای خلق خنده برای مخاطب، وجاهت و اعتبارش را از پرداخت به موضوعات پول‌شویی و اختلاس‌ها بگیرد، غافل از آن که پتانسیل کمدی این سریال، در تناقض و تفاوت‌های فقیر و غنی نهفته است و برخلاف اصول کلاسیک کمدی، به جای آن که موضع خود را در «طرفِ مردم» بگذارد  و به دنیای ثروتمندان و اختلاس‌گران، نگاه مطایبه‌آمیز داشته باشد، دوربینِ مهران مدیری، برای نمایش لوکیشن‌های شیک بی‌تاب است و نوعی نگاه ستایش‌گرانه و حسرت‌آمیز به زندگی ثروتمندان دارد و اندک کمدی موجود در سریال، وابسته به تمسخر طرف فقیر ماجراست.

شاید برای درک پتانسیل به یغما رفته و ساختار واژگون کمدی اغراق دو فضای متضاد، می‌بایست یکی از موفق‌ترین سریال‌های کمدی به نام «خانه به دوش» به خاطر بیاوریم که چطور موضع دوربین در قسمت «مردم» قرار گرفته بود و از تناقض بین سبک زندگی دو باجناق، چه کمدی‌های بی‌نظیری خلق کرده بود که هنوز بعد از نزدیک به بیست سال در شبکه‌های اجتماعی، وایرال می‌شود و می‌تواند تکیه‌کلام خلق کند و از همه مهم‌تر کافی است که به یاد بیاوریم کهخالق و نویسنده آن سریال موفق کسی نبود جز نابغه‌ای به نام «اصغر فرهادی»

نقد سریال دراکولا

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *