چه کسی از مفتش بزرگ می‌ترسد؟

ابوالفضل بنائیان

ترور سرچشمه با «مایکل مور» شروع می‌شود و با «حسینی بای» تمام می‌شود

ترور سرچشمه، نام مستندی است از «محمدحسین مهدویان» است که تلاش می‌کند زوایای پنهان حادثه تروریستی هفتم تیر 1360 را آشکار کند. اتفاقی که باعث شد طبق گفته‌های افراد حاضر در مستند، ترکیب سیاسی، موازنه قدرت و حتی جانشینی امام خمینی پس از ارتحال ایشان نیز دستخوش تغییر قرار گیرد. اتفاقی که هیچ گروه یا حزبی، مسئولیت آن را برعهده نگرفت، ولی بسیاری از گروه‌ها، افراد و جناح‌ها خواسته یا ناخواسته از آن منتفع شدند. اتفاقی که آن‌قدر تاثیرگذار بود که می‌شد ردپای سرویس‌های امنیتی خارجی را نیز در آن جستجو کرد.

افراد زیادی به جلسه دعوت بودند، که عده‌ای اصلا نیامدند و عده‌ای دیگر زودتر مجلس را ترک کردند.  بمب طراحی شده برای این عملیات بسیار کوچک بود، ولی نحوه مهندسی و اتفاقات امداد و نجات به نحوی پیش رفت که تعداد شهدای حادثه به طرز عجیبی افزایش یافت، گویی طراحی عملیات به نحوی بود که گروه عامل تلاش کرده است که از مرگ تک‌تک افراد حاضر در جلسه اطمینان حاصل کند، به همین دلیل چه افرادی که تحت عنوان آتش‌نشانی به محل حادثه رفتند و چه افراد بانفوذی که جهت حفظ اسناد در قائله بعد از حادثه حضور داشتند و چه افرادی که نیامدند یا نبودند، می‌توانستند ارتباطی با این ترور عجیب داشته باشند.

در فیلم ترور سرچشمه، محمدحسین مهدویان تلاش می‌کند با قالبی شبیه بازجویی، تک‌تک افراد را جلوی دوربین بنشاند و با تحکّم در رفتار و کلام، فضای بازپرسی را برای مخاطب تداعی کند، ولی نتیجه کار مضحکه‌ای است که هیچ حس و فضایی خلق نمی‌کند. زیرا کلیه شخصیت‌های حاضر در مصاحبه به رغم تلاش کارگردان، به رغم دکور کاملا نمایشی تحت تاثیر این بازجویی قرار نمی‌گیرند. سوال دیگر در نحوه طراحی دکور است، دکور با کلی از وسایل دهه شصت چیده شده است، تلویزیون لامپی قدیمی، بریده‌های روزنامه‌ها، دستگاه ضبط صوت مغناطیسی و صندلی و کاغذ دیواری قدیمی به چه دلیل در عمق میدان قرار گرفته‌اند؟ قرار است نوستالژی باشد؟ یا کارگردان تلاش کرده است تصویری بیافریند که گویی بازجویی مربوط به زمان حادثه است؟ حتی سیگار کشیدن و آب نوشیدن شخصیت‌ها نیز بیشتر از آن که نشان اضراب و گلوی خشک و بی‌پناهی شخصیت‌ها باشد، نمایشگر نوعی تفنن و بی‌خیالی کاراکترها در صحنه بازجویی است و از همه مهم‌تر در صورت موفقیت این شیوه، یعنی ایجاد حس و حال بازپرسی، بعید می‌دانم مخاطبی با  روح و روان سالم از تماشای اضطراب، ترس و بی‌پناهی کسی روبروی صندلی بازجو احساس لذت کند و معمولا مخاطب نمونه‌های واقعی که روی اینترنت موجود است را به ندرت می‌تواند به پایان برساند.

ولی از شکست شیوه مصاحبه و لذت فیلمساز از بازنمایی بازجویی که بگذریم، فیلم «ترور سرچشمه» موفقیت خود را ورای سوژه ناب خود، از پتانسیل‌های راوی نامعتبر خود دارد. راوی نامعتبر که بیشتر ریشه در ادبیات دارد، طبق نظریه «بوث»، راوی است که مطابق هنجارهای اثر رفتار نمی‌کند و مخاطب اغلب به سبب تناقضاتی که میان نظرات، گفتار و کردار او با هنجارهای کلی اثر حس می‌کند، متوجه نامعتبر بودن او می‌گردد. اگرچه در سینما ما با راوی، به نحو دقیقی که در ادبیات یاد می‌شود، مواجه نیستیم. ولی همین امر باعث می‌گردد که با ابعاد جدیدی از پتانسل راوی نامعتبر روبرو باشیم. در فیلم مستند ترور سرچشمه، بارها و به دفعات، جمله‌ی دو پهلو و یا ری‌اکشن یکی از شخصیت‌ها به عکس یا ادامه گفتگوی دیگر شخصیت کات می‌خورد.

و این تصور را برای بیننده به وجود می‌آورد که ممکن است دست‌های پشت‌پرده دیگری نیز در این ترور مخوف وجود داشته باشد. از پلان عکس هاشمی رفسنجانی تا ذکر خاطره بوی بهشت و یا نحوه سقوط سقف محل برگزاری جلسه بعد از انفجار، بارها تلاش می‌شود که مخاطب را به جای تعیّن و یقین درباره وقوع حوادث، به شک و تردید وادار کند. این تردید وقتی ابعاد جدیدی پیدا می‌کند که این بار راوی نامعتبر در یک مستند سیاسی روبرو هستیم، زیرا در مستندهای سیاسی هر صراحت در نتیجه‌گیری تبعات و واکنش‌هایی افراد سیاسی و عدم اعتماد و تاثیرگذاری بر مخاطب را داشته باشد. به همین دلیل «محمدحسین مهدویان» هوشمندانه و با شجاعت تلاش کرده است با نوع تدوین و نمایش تناقض‌های روایت در قالب کنش‌ها، گفتارها، نمودهای بیرونی و رفتاری و مدارک تصویری و فضاسازی صوتی مخاطب را از تماشای منفعلانه تصاویر خارج کند و دنیای بسازد که اصل مشارکت مخاطب در درام ستون‌فقرات اصلی روایت را بنا کند.

ولی با همه تلاش‌های کارگردان برای ساخت اثری بی‌طرف، ترور سرچشمه به ناگاه فرم راوی نامعتبر و مشارکت مخاطب در کشف معمای قصه را رها می‌کند و با ترسی عجیب و صراحتی بی‌منطق و بر مبنای دو سند نه چندان مستحکم قضیه را به پایان می‌رساند و مخاطبی که تنها با یک سوال به سالن سینما آمده است را در حالی تنها می‌گذارد که تعداد سوال‌هایش دو چندان شده است.و از طرفی طبق مدعای فیلم، توان متقاعد کردن مخاطب را ندارد. گویی در مستند «ترور سرچشمه» با فیلمی روبرو بوده‌ایم که با «مایکل مور» طرح سوال کرده است و با «حسینی بای» سوالات جواب داده است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *