آیاپانیکو

آیا فیلم «تگزاس2» می‌تواند منتقدان را به خنده وادارد؟

ابوالفضل بنائیان

سینمای کمدی در ایران، پاشنه آشیل رابطه مخاطب با منتقدان سینما است. هیچ ژانر یا شبه‌ژانری در سینمای ایران نمی‌توان یافت، که با این شدت آرای منتقدان با نظر و اقبال عموم مردم رابطه عکس داشته باشد. غالب منتقدان سینمای ایران چنان از وضعیت مبتذل سینمای کمدی به ستوه آمده‌اند که شان خود را اجل از نوشتن یا پرداختن به سینمای کمدی می‌دانند، اگرچه که انصافا نوشتن درباره برخی از این فیلم‌ها تقریبا کاری محال و غیرممکن است.

از طرف دیگر مخاطبان نیز دیگر گوش‌شان بدهکار طعنه و کنایه‌های منتقدان نیست که این آثار را بی‌ارزش می‌دانند و بی‌توجه به نظر منتقدان، همچنان برای تماشای آثار کمدی صف می‌کشند. از طرف دیگر فروش بالای برخی از این کمدی‌ها، تبدیل به چماق و جمله طوطی‌واری شده است که اغلب تهیه‌کنندگان و کارگردان‌های این سینما در پاسخ به هر سوال انتقادی به فیلم بیان می‌دارند. از طرف دیگر مخاطب عام سینما هم نمی‌تواند سی سال منتظر بنشیند تا فیلمی مثل «اجاره نشین‌ها» ساخته شود و کسی نیست که به او کمک کند که بین فیلمی مثل «واااااای آمپول» یا دیگر فیلم‌های کمدی به او مشاوره‌ای بدهد.

وضعیت رابطه منتقدان و سینمای کمدی ایران من را یاد داستان «آیاپانیکو» زبان بسیار قدیمی کشور مکزیک می‌اندازد که رو به فراموشی است و در حال حاضر تنها دو پیرمرد سالخورده قادر به صحبت آن هستند و این دو نفر هم به رغم همسایگی، سالیان سال با هم قهر هستند و حتی حاضر نیستند به قیمت نجات این زبان با هم حرف بزنند. قهر این دو پیرمرد لجوج مکزیکی، بی‌شباهت به وضعیت سینمای کمدی ایران نیست، سال‌هاست که کارگردان‌ها، به دنبال جلب آرای منتقدان نیستند و اغلب حتی از حضور در جشنواره فیلم فجر نیز سرباز می‌زنند و منتقدان هم به ندرت حاضر می‌شوند درباره این سینما، تحلیل یا نقدی ارائه دهند.

ولی غالب نقدهای سینمای کمدی ایران، با تکیه بر انتقاد از کلیشه‌هایی است که از فیلمفارسی‌ها به جای مانده است و گاها بدون هیچ منطق روایی و داستانی در فیلم ریخته شده است. به همین دلیل اگرچه غالبا در نشانه‌های فیلمفارسی و سینمای مبتذل، از رقص و آوازخوانی‌های سخیف و مزه‌پرانی‌های مبتذل نام می‌برند، ولی مشکل اصلی در ناهمخوانی این مزه‌پرانی‌ها و الصاق بی‌منطق رقص و آواز در این نوع سینما است ولی نکته جالب آنجاست که اتفاقا در سالن‌های سینما، این صحنه‌ها به ندرت می‌تواند صدای قهقهه مخاطبان را بلند کند.

فیلم «تگزاس 2»، صدرنشین فروش هفتگی یک ماه اخیر سینمای ایران است، ولی بر خلاف کارخانه منوچهر هادی و شرکا، اعتبار خود را از حضور لوکس بازیگران سلبریتی و شوخی‌های بی‌ربط و بی‌منطق داستان خود نمی‌گیرد و با همه ایراد‌ها و اشکال‌ها می‌تواند کمدی موقعیت بسازد، داستان کمدی فیلم «تگزاس2» با یک اشتباه شروع می‌شود، پژمان جمشیدی از سفر برزیل، مقدار زیادی ارز به همراه خود آورده است، در طرف دیگر یک قاچاقچی مواد مخدر، مقدار زیادی کوکائین به همراه خود آورده است. طی یک سری اتفاقات، کیف این دو نفر در فرودگاه عوض می‌شود.

برگسون، در تعریف موقعیت کمیک می‌نویسد که «هنرپیشه‌ها دچار اشتباه در قضاوت می‌شوند و حتی درباره رفتار خودشان به خطا داوری می‌کنند. اما تماشاگر از موقعیت اطلاع دارد و همین نوسان بین دو متغیر متعارض، فضای کمیک را خلق می‌کند.» بار کمدیِ نیمه اول فیلم تگزاس2 بر مینای همین اطلاعاتی است که در اختیار مخاطب قرار گرفته است و شخصیت‌ها از آن بی‌خبرند. جایی که شخصیت‌ها با یک اشتباه ساده و ابلهانه، شهری را به آشوب می‌کشانند و مخاطب که اطلاعاتی بیشتر از کاراکترها دارد، هر لحظه خود را آماده خنده در نقطه تعارض بعدی می‌کند.

بار کمدی راز پنهانی «مهدی هاشمی» و «ژاله صامتی» نیز از همین جنس است، مخاطب اتفاقاتی را حدس زده است ولی کاراکترِ فیلم نمی‌خواهد آن را باور کند، این تعارض بین اطمینان مخاطب از یک موضوع و شک و تردید و عدم تمایل به قبول ابعاد این موضوع توسط شخصیت فیلم باعث می‌شود که مخاطب حتی پیش از اتفاق، غرق در خنده شود. اگرچه عمق کمدی موقعیت در ادامه داستان، کمی کم‌رنگ می‌شود ولی فیلم تگزاس در ادامه چند کمدی موقعیت جذاب دیگر نیز خلق می‌کند. به عنوان مثال در سکانس مراسم ختم، تنها گناه پژمان جمشیدی و سام درخشانی این است که تلاش می‌کنند منطقی و طبیعی رفتار کنند، ولی چون در موقعیتی اشتباهی گیر افتاده‌اند، خنده مخاطب را برمی‌انگیزند.

و این موضوع دقیقا با تعریف قرار گرفتن شخصیت داستان در یک موقعیت مضحک و عکس‌العمل منطقی شخصیت هم‌خوانی دارد. زیرا کمدی موقعیت اساسا زمانی شکل می‌گیرد که حداقل یکی از دو شاخصه «موقعیت» و «عکس‌العمل کاراکتر» منطقی و طبیعی و شاخصه دیگر مضحک باشد و بدین ترتیب زمانی از کمدی مبتذل فاصله می‌گیرد که عنصر آگاهی به فرآیند خنده مخاطب اضافه شود، یعنی شخصیت‌ها در موقعیتی گیر می‌افتند و مخاطب با آگاهی نسبت به مضحک بودن رفتار بازیگر در آن موقعیت یا منطقی بودن رفتار او در چنین موقعیت منطقی لبخند بر لبش می‌نشیند. 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *